تیرماه ماه خوبی بود هم مهمون داشتیم و هم رفتیم مهمونی.دومین سفر دریا هم برات تو همین ماه بود خیلی خوش گذشت.دایی علی و خاله ها و عزیز جون ... همه تقریبا بودن رفتیم محمود ااباد از اونجا هم همه با هم رفتیم تهران در یک شب خاطره انگیز و پر ترافیک جاده ی هراز. یه کمم از خودت بگم که پسر کوچولوی من دیگه خیلی شیطون شده و حسابی مامان باید مواظبت باشه چون یه کار هایی میکنی که نباید بکنی ... اشکال نداره اقتضای سن اته بزرگتر بشی عاقل تر میشی و دیگه این کار ها رو انجام نمیدی.مثلا اینکه گاز میگیری مخصوصا بچه ها رو اگر بیان یه چیزی که دستته ازت بگیرن سریع خم میشی و گاز میگری .الهی فدای اارنیکای عزیزم بشم که چند بار فقط اون و گاز گرفتی و اشک اش و...